از آرال تا ارومیه دریاچه ها چطور قربانی مصرف انسانی شدند؟
به گزارش لوازم حیوان خانگی، یک استاد به خبرآنلاین می گوید: «از «سرنوشت آرال» باید به هر قیمتی در دریاچه ارومیه اجتناب کرد. کاهش فوری و شدید در مصرف آب کشاورزی باید بطور قطع پیگیری شود. فناوری به تنهایی (مثلاً آبیاری قطره ای) بدون کاهش سطح زیر کشت و تغییر الگوهای کشت کافی نیست. نجاتِ بخش اصلی و پایدار دریاچه در اولویت است. احیای کامل احتمالا غیر ممکن است ولی میتوان هدف را احیای مدیریت شده و کاربردی درنظر گرفت.»
الهه جعفرزاده: خشک شدن دریاچه های جهان، از دریای آرال تا دریاچه نمک بزرگ و بحرالمیت، نه فقط یک بحران زیست محیطی، بلکه نشانه ای از شکست سیستماتیک بشر در مدیریت منابع آب است.
دکتر مهدی زارع، زمین شناس و استاد پژوهشکده بین المللی زلزله شناسی، در تحلیلی عمیق، این پدیده را یکی از بحرانی ترین مسایل قرن بیست ویکم می داند و با بررسی نمونه های جهانی، درس هایی کلیدی برای احیای دریاچه ارومیه ارائه می کند.
او در گفت و گو با خبرآنلاین تاکید می کند که علت اصلی خشک شدن دریاچه ها، استفاده بیش از حد انسانی از آب است و اخطار می دهد که بدون کاهش مصرف کشاورزی و مداخلات مهندسی هدفمند، دریاچه ارومیه هم به سرنوشتی مشابه دریای آرال گرفتار خواهد شد.
زارع - استاد پژوهشکده بین المللی زلزله شناسی بحران جهانی خشک شدن دریاچه ها/ شکست سیستماتیک در مدیریت آب
زارع بحران خشک شدن دریاچه ها را یکی از حداقل گرفته شده ترین مسایل محیط زیستی قرن می داند و عنوان می کند: «خشک شدن جهانی دریاچه ها -چه طبیعی و چه ناشی از فعالیتهای انسانی- یکی از بحرانی ترین و حداقل گرفته شده ترین بحران های محیط زیستی قرن بیست و یکم است. این بحران یک شکست سیستماتیک در مدیریت آب، تهدیدی مستقیم برای صدها میلیون نفر و شاخصی عمیق از تاثیر دورانسان -آنتروپوسن- بر چرخه هیدرولوژیکی زمین است.
از دریای آرال در آسیای مرکزی و دریاچه ارومیه ایران گرفته تا دریاچه چاد آفریقا، دریاچه نمک بزرگ آمریکا، دریاچه پوپو بولیوی و دریای مرده خاورمیانه، دریاچه های انتهایی -بدون خروجی- تقریبا در همه قاره ها با سرعت نگران کننده ای درحال کوچک شدن هستند. تصاویر ماهواره ای در طول ۴۰ سال قبل الگوی آشکاری از عقب نشینی خطوط ساحلی و گسترش دشت های نمکی را نشان داده است.»
دریاچه آرال علل اصلی خشک شدن دریاچه ها/ آب بطور مزمن «کم ارزش گذاری» می شود
زارع علت اصلی را استفاده بیش از اندازه انسانی از آب، بخصوص در کشاورزی، معرفی می کند: «در حالی که تغییرات اقلیمی مشکل را تشدید می کند، علت اصلی آن عمدتا استفاده بیش از اندازه انسان از آب است. انحراف آب کشاورزی علت شماره یک -حدود ۷۰ درصد- از برداشت های جهانی آب شیرین برای آبیاری است. دریاچه ها با محصولات بسیار آبخور در «بالادست» تخلیه می شوند؛ مانند محصول پنبه برای دریای آرال، یونجه برای دریاچه بزرگ نمک.»
او اضافه می کند: «سدسازی و تکه تکه شدن رودخانه برای انرژی برق آبی و آبیاری، رسوبات را جذب کرده و جریان هایی را که دریاچه های پایین دست را حفظ می کنند، مسدود می کنند. کلان شهرها آب را از حوزه های آبخیز دوردست به عنوان مثال، دریاچه لس آنجلس و اوونز تخلیه می کنند. افزایش نرخ تبخیر، تغییر الگوهای بارندگی و کاهش انباشت برف به عنوان منبع آب حیاتی برای خیلی از دریاچه ها است.
استخراج آب های زیرزمینی با پمپاژ بیش از اندازه، سفره های آب تخلیه می کند. آب بطور مزمن کم ارزش گذاری می شود، بدون توجه به نیازهای اکولوژیکی تخصیص داده می شود و در مرزهای سیاسی مدیریت می شود که حوضه های هیدرولوژیکی را نادیده می گیرد.»
پیامدهای اکولوژیکی و انسانی خشک شدن دریاچه ها/ افزایش شوری، نابودکننده اکوسیستم
زارع در ادامه به اثرات دومینووار خشک شدن دریاچه ها بر اکوسیستم و سلامت انسان اشاره می کند: «خشک شدن سبب ایجاد دومینو از بحران های اکولوژیکی، اقتصادی و انسانی می شود. افزایش شوری، گونه های بومی (مانند میگوی آب شور و ماهی) را از بین می برد، زیستگاه های پرندگان را نابود می کند و شبکه های غذایی را از بین می برد. از میان رفتن تنوع زیستی اغلب برگشت ناپذیر است. بسترهای دریاچه های در معرض دید، به منبع ذرات ریز PM۱۰، PM۲.۵ تبدیل می شوند که با نمک، آفت کش ها، فلزات سنگین (مانند آرسنیک و سرب) آغشته شده اند. تالاب ها خشک می شوند و کربن ذخیره شده CO₂، متان را آزاد می کنند. دشت های نمکی خشک و سفید همینطور می توانند بازتاب محلی را بالا برند و بطور بالقوه الگوهای آب و هوایی منطقه ای را تغییر دهند.»
به گفته او، راهکارهای احیا باید وابستگی های اجتماعی-اقتصادی مثلا معیشت کشاورزان را که سبب ایجاد مشکل شده اند، برطرف کنند. حتی اگر مصرف آب تثبیت شود، آب و هوای گرم تر و خشک تر همچنان بر سیستم فشار می آورد و اهداف بودجه های "پایدار" آب را تغییر می دهد.
بحر المیت نمونه های جهانی: از بحرالمیت تا دریاچه اُوِنز/ تغییرات اقلیمی، کوچک کننده دریاچه های کالیفرنیا
زارع به نمونه های برجسته ای در زمینه خشک شدن دریاچه ها در جهان اشاره می کند: «بحرالمیت که در مرز اردن و فلسطین قرار دارد، به سرعت درحال کوچک شدن است چونکه بخش زیادی از آب شاخه اصلی آن، رودخانه اردن، برای مصارف کشاورزی و صنعتی منحرف می شود. سطح آب سالانه حدود (۱.۲ متر) کاهش پیدا می کند که منجر به ایجاد گودال های وسیع و اختلال اقتصادی می شود.
دریاچه نمک بزرگ -گریت سالت لیک- در یوتا آمریکا در سال ۲۰۲۲ به پایین ترین سطح آب ثبت شده خود رسید. حدود سه چهارم آب حوزه آبخیز آن برای کشاورزی آبی، عمدتا برای علوفه خشک برای تغذیه گاو استفاده می شود و این نگرانی را به وجود آورده که بدون کوشش های حفاظتی قابل توجه، امکان دارد ظرف چند سال ناپدید شود.
دریاچه اونز کالیفرنیا یک نمونه تاریخی آشکار در کالیفرنیا است، در اوایل قرن بیستم تقریبا بطور کامل خشک شد، بعد از آنکه وزارت آب و برق لس آنجلس رودخانه های تغذیه کننده آنرا به قنات لس آنجلس منحرف کرد. بستر خشک دریاچه حاصل، طوفان های گرد و غبار سمی عظیمی ایجاد کرد که خطرات قابل توجهی برای سلامت عمومی ایجاد کرد.»
او ادامه می دهد: «نگاهی به دریاچه های کالیفرنیا که خشک شده اند نشان داده است به سبب تغییرات اقلیمی، خشکسالی و انحراف آب، درحال کوچک شدن یا خشک شدن هستند. دریاچه اوونز که برای آب لس آنجلس منحرف شده و الان منبع اصلی گرد و غبار است و دریاچه سالتون درحال عقب نشینی و دریاچه ایگل، که با کاهش شدید آب ناشی از آب و هوا و سوء مدیریت مواجهند، که کمبود عمده آب و مسایل محیط زیستی را برجسته می کند.
در دریاچه سالتون در جنوب کالیفرنیا بزرگ ترین دریاچه ایالت از نظر مساحت، خط ساحلی آن به سرعت درحال عقب نشینی است، چونکه جریان آب ورودی از رودخانه کلرادو کاهش پیدا می کند و سلامت عمومی را با گرد و غبار تهدید می کند.»
دریاچه اُوِنز درس های کلیدی برای احیای دریاچه ارومیه داستان دریاچه اونز: انحراف آب و بحران گرد و غبار
بر اساس تلاش ها و چالش های احیای دریاچه های خشک شده درسهای کلیدی و راهبردهای بالقوه برای احیای دریاچه ارومیه در ایران مورد توجه قرار میگیرد. زارع جزییات خشک شدن دریاچه اونز را به عنوان نمونه ای کلاسیک از قربانی کردن اکوسیستم برای نیازهای شهری توصیف می کند: «در اوایل دهه ۱۹۰۰، لس آنجلس به سرعت درحال رشد بود اما منبع آب محلی محدودی داشت. مقامات شهر به دره غنی از آب اوونز در ضلع شرقی کوه های سیرا نوادا توجه کردند. بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳، اداره آب و برق لس آنجلس (LADWP) مخفیانه زمین و حقوق آب در دره اوونز را خریداری کرد. آنها کانال لس آنجلس را ساختند که یک سامانه عظیم و گرانشی بود که کل جریان رودخانه اونز را از دریاچه اونز به سوی جنوب و لس آنجلس منحرف می کرد. این کانال تقریبا ۱۰۰ درصد جریان ورودی رودخانه را که هزاران سال دریاچه را حفظ نموده بود، جذب کرد. با قطع منبع آب، دریاچه کم ژرفا (حدود ۱۰ متر) و شور در آب و هوای بیابانی به سرعت آغاز به تبخیر کرد.
در اواسط دهه ۱۹۲۰ -کمی بالاتر از یک دهه بعد از افتتاح کانال- دریاچه اونز اساساً خشک شد. این دریاچه به یک پلایای وسیع و مسطح -به صورت بستر دریاچه خشک- از نمک و رسوبات ریز تبدیل شد. بستر دریاچه خشک به بزرگ ترین منبع آلودگی ذرات معلق (PM۱۰) در ایالات متحده تبدیل شد. بادهای شدید طوفان های گرد و غبار سمی حاوی آرسنیک، کادمیوم و سایر نمک ها را به راه می اندازند که معیارهای هوای پاک فدرال را نقض کرده و مشکلات تنفسی جدی برای ساکنان اطراف به وجود می آورد.»
او ادامه می دهد: «هزینه های کاهش ریسک سرسام آور بوده اند. LADWP از اواخر دهه ۱۹۹۰ بالاتر از ۲.۵ میلیارد دلار برای اقدامات کنترل گرد و غبار (مانند سیلاب های کم ژرفا، کاشت پوشش گیاهی و ریختن شن) برای رعایت احکام دادگاه هزینه کرده است. قانون آب کالیفرنیا در آن زمان "حقوق اختصاصی" را مجاز می دانست - "زودتر، محق تر است". شهرداری لس آنجلس این حقوق را به شکل قانونی، هرچند بحث برانگیز، تضمین نمود. شهر لس آنجلس با وجود مخالفت ساکنان دره اوونز که بطور مشهور بخشهایی از کانال را در "جنگ های آب" با دینامیت منفجر کردند، از نفوذ اقتصادی و سیاسی برای پیشبرد پروژه برخوردار بود.»
بنا به اظهارات استاد پژوهشکده زلزله شناسی، دریاچه اونز نمونه کلاسیک "قربانی کردن منطقه منبع" است - جایی که تشنگی یک منطقه شهری، اکوسیستم پایین دست یک دریاچه را بطور کامل نابود می کند.
زارع عنوان می کند: «احیای دریاچه اونز نه برای احیای اکولوژیکی، بلکه برای کنترل گرد و غبار بوده است. هنگامی که انحراف آب یک دریاچه را بطور کامل از منبع خود جدا کند، دریاچه به سرعت می میرد و هزینه های ناشی از سلامت انسان و کاهش آن می تواند بسیار زیاد و دائمی باشد. از حقوق قانونی آب می توان برای تخلیه کامل یک اکوسیستم استفاده کرد، مگر این که قوانین به صراحت از نهادهای محیط زیستی محافظت کنند.
برخلاف دریای آرال که برای کشاورزی زهکشی شد، یا دریاچه نمک بزرگ – گریت سالت لیک تحت تاثیر استفاده پراکنده کشاورزی، دریاچه اونز بوسیله ی یک انحراف منبع نقطه ای جهت استفاده شهری خشک شد. داستان آن درس عبرتی آشکار است که چطور رشد یک شهر می تواند، با مهندسی آگاهانه و مانور قانونی، کل یک دریای داخلی را قربانی کند.»
پیامدهای زیست محیطی در دریاچه های دیگر
زارع به اثرات شوری و گرد و غبار در دریاچه های نمک بزرگ و بحرالمیت اشاره می کند: «از سوی دیگر در دریاچه نمک بزرگ، استفاده بیش از اندازه از آب کشاورزی و شهری سبب کاهش چشم گیر دریاچه شد. نجات آن مستلزم کاهش مصرف آب در حوضه است.
بحرالمیت -دریای مرده- درحال کوچک شدن و کم کم خشک شدن است چونکه رودخانه اردن منحرف شده و راهکارهای پیشنهادی مانند کانال دریای سرخ - بحرالمیت پرهزینه و از نظر زیست محیطی پرخطر هستند. دریاچه اوونز در کالیفرنیا وقتی خشک شد، بستر دریاچه گرد و غبار سمی (PM۱۰) تولید کرد که سبب مشکلات تنفسی شد.
کاهش این اثرات نیاز به کنترل گرد و غبار پرهزینه (سیلاب های کم عمق، پوشش گیاهی) دارد. گرد و غبار از بستر در معرض دید می تواند حاوی فلزات سنگین و سموم باشد که به سلامت و محصولات کشاورزی صدمه می رساند. در دریاچه نمک بزرگ یوتا افزایش شوری، میگوی آب شور و پرندگان را تهدید می کند و بر بوم شناسی و اقتصاد -صنعت میگوی آب شور- اثر گذاشته است. در بحرالمیت شوری شدید، حیات اغلب گونه ها را تهدید کرده است. مداخلات مصنوعی امکان دارد لایه بندی را تغییر داده و سبب شکوفایی جلبک یا گچ شود.»
فاجعه دریای آرال و درسهای آن برای ارومیه
زارع فاجعه دریای آرال را عمیق ترین نمونه مشابه برای دریاچه ارومیه می داند: «فاجعه دریای آرال مسلماً عمیق ترین و غم انگیزترین نمونه مشابه دریاچه ارومیه است. درسهای آن صریح، پرهزینه و مستقیماً قابل اجرا هستند. دریای آرال بطور سیستماتیک برای آبیاری پنبه قربانی شد و منجر به یکی از بدترین فجایع زیست محیطی انسانی جهان شد. هنگامی که دریاچه آرال از یک آستانه مشخص -تقسیم به آرال شمالی و جنوبی- کوچک تر شد، اکوسیستم بطور برگشت ناپذیری فروپاشید. دریاچه های باقیمانده بسیار شور و عمدتا مرده هستند. بازیابی به حالت اولیه حالا نا ممکن تلقی می شود. دریاچه ارومیه اکنون حدود ۹۵ درصد از حجم خودرا از دست داده است. هدف باید از "احیاء به حالت اولیه" به "احیاء و حفظ یک اکوسیستم دریاچه شور کاربردی، هرچند کوچک تر" تغییر کند.»
او ادامه می دهد: «از سطح "تراز اکولوژیک" در دریاچه ارومیه باید دفاع کرد. در ۲۹ مهر ۱۳۹۶ خورشیدی، تراز سطح آب این دریاچه ۱۲۷۰٫۲۵ متر اعلام گردید. این سطح برای کاهش شوری به قدر لازم برای بازیابی میگوی آب شور و پرندگانی که به آنها وابسته هستند، درنظر گرفته شده است. برای رسیدن به این سطح اکولوژیکی، تخمین های مختلف نشان داده اند که دریاچه به حجم کل آبی در محدوده ۵ تا ۱۵ میلیارد متر مکعب نیاز دارد. یک گزارش قدیمی تر از سال ۲۰۲۱ نشان داد که هدف ۱۵ میلیارد متر مکعب برای رسیدن به سطح ۱۲۷۴.۱ میلیارد متر مکعب است. میزان آب باید به بیشتر از ۵ میلیارد متر مکعب برسد تا از نظر اکولوژیکی پایدار شود. کمبود حجم آب به سبب تغییرات اقلیمی، میزان آزادسازی سدها و آب کشاورزی بطور قابل توجهی در نوسان است. حجم مورد نیاز برای بازیابی کامل از خشکسالی در بعضی گزارش ها ۲.۵ میلیارد متر مکعب به عنوان هدف موقت و نه سطح اکولوژیکی کامل ذکر شده است.»
زارع اخطار می دهد: «در دریاچه آرال، بستر دریا که در معرض دید قرار گرفت، به منبعی از گرد و غبار سمی و شور حامل آفت کش ها و کودهای شیمیایی از مزارع پنبه تبدیل شد که سبب بحران های شدید بهداشت عمومی -سرطان، بیماری های تنفسی، کم خونی- و نابودی کشاورزی منطقه ای از راه شور شدن خاک شد. تهدید گرد و غبار یک عارضه جانبی نیست؛ بلکه یک بحران مرکزی است. بستر ارومیه حاوی نمک، اما همینطور مواد شیمیایی کشاورزی است. پیشگیری بی نهایت ارزان تر از کاهش آن است. کنترل گرد و غبار باید هدف اصلی هر طرح احیا باشد، از راه تثبیت بستر دریا (سیل زدگی، کاشت گیاهان شورزی) پیش از این که منطقه بیشتری در معرض دید قرار گیرد.»
دریاچه ارومیه از «سرنوشت آرال» باید به هر قیمتی در دریاچه ارومیه اجتناب کرد
زارع مدل آرال شمالی را الگویی برای احیای مدیریت شده ارومیه پیشنهاد می دهد. او تاکید می کند: «تنها موفقیت نسبی، ناشی از راه اندازی سد کوک-آرال در سال ۲۰۰۵ است که توسط قزاقستان با بودجه بانک جهانی ساخته شد و با قربانی کردن آرال جنوبی بزرگ تر، دریای آرال شمالی را نجات داد. سد کوک نشان داد که یک مهندسی هدفمند و در مقیاس کوچک تر می تواند در صورت کنترل یک زیرحوضه، مؤثر باشد. برای ارومیه، این می تواند به مفهوم اولویت بندی بخش های خاصی از دریاچه برای احیای متمرکز باشد. سطح آب آرال شمالی افزایش پیدا کرد، شوری کاهش پیدا کرد، ماهی ها و پرندگان بازگشتند و صنعت ماهیگیری محدودی احیا شد. برای دریاچه ارومیه اگر یک «فاز ۱» را درنظر بگیریم که بر بخش ژرفتر و شمالی دریاچه به عنوان پناهگاهی برای اکوسیستم متمرکز است، مداخلات مهندسی فوری و قابل اندازه گیری مانند ارتقاء کانال ها، مدیریت جریان های میان گذر را با اصلاحات بلند مدت مدیریت آب می توان همراه کرد.»
او نتیجه می گیرد: «از «سرنوشت آرال» باید به هر قیمتی در دریاچه ارومیه اجتناب کرد. کاهش فوری و شدید در مصرف آب کشاورزی باید اساسا پیگیری شود. فناوری به تنهایی (مثلاً آبیاری قطره ای) بدون کاهش سطح زیر کشت و تغییر الگوهای کشت کافی نیست. نجات بخش اصلی و پایدار دریاچه در اولویت است. احیای کامل احیانا نا ممکن است ولی می توان هدف را احیای مدیریت شده و کاربردی درنظر گرفت. از مدل آرال شمالی می توان درس گرفت. برای ساخت یک پروژه بی طرف علمی با اهداف روشن و مرحله ای، از تخصص و بودجه بین المللی (مانند کاری که بانک جهانی برای آرال شمالی انجام داد) باید بهره برد.»
۴۷۲۳۲
منبع: لوازم حیوان خانگی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب